یاد روز هایی که آسمان شب به جز ستارگان پذیرای گلوله ها و منورهای سرخ نام بود.
یاد روز هایی که فرمانده و رزمنده نشانشان لباس خاکی بود و هرکه مسئولیتش بیشتر افتادگیش بیشتر بود.
یاد روز هایی که راز خط شکنان ا... اکبر بود و در دلهامان جز خدا هیچ نبود.
یاد روز هایی که گردان میرفتیم و دسته بر می گشتیم و جز حسرت پرواز هیچ نبود.
یاد روز هایی که شیران روز، زاهدان شب بودند و حسرت یکی از همان شبها بر دل جای جای خاک جنوب مانده است.
یاد روز هایی که شفاف می شدیم، شفاف شفاف مثل قطره های زلال باران.
یاد روز هایی که فقط با خدا معامله می کردیم و هر آنچه سرمایه هامان بود عرضه می کردیم.
یاد روز هایی که بوی حور مستمان می کرد و مجنون خاک و خاکی پوشان بودیم.
یاد روز هایی که لبخند امام تنها عشقمان بود و به فرمان او خرد کردن دهان دشمن چه آسان.
یاد روز هایی که ما برای بهشت ناز می کردیم و هر کداممان یک کلید از درب آن به گردن داشتیم.
یاد روز هایی که از خستگی بیهوش می شدیم و حسرت چند دقیقه ای استراحت را بر دل خواب می گذاشتیم.....
..........................................................